شاعرونه ------ بهترین اشعار زیبا ( قلبی که بی صدا شکست )

شاعرونه -اشعار غمگین- عاشقانه کانال تلگرام » asheghaneh0101@

شاعرونه ------ بهترین اشعار زیبا ( قلبی که بی صدا شکست )

شاعرونه -اشعار غمگین- عاشقانه کانال تلگرام » asheghaneh0101@

اشعار احمدرضا احمدی

 

از دستان من نیاموختی 


که من برای خوشبختی تو 


چه قدر ناتوانم 


من خواستم با ابیات پراکنده‌ی شعر 


تو را خوشبخت کنم 


آسمان هم نمی‌توانست ما را تسلی دهد 


خوشبختی را من همیشه به پایان هفته 


به پایان ماه و به پایان سال موکول می‌کردم 


هفته پایان می‌یافت 


ماه پایان می‌یافت 


سال پایان می‌یافت 


هنوز در آستانه‌ی در 


در کوچه بودیم ، پیوسته ساعت را نگاه می‌کردم 


که کسی خوشبختی و جامه‌ای نو به ارمغان بیاورد 


روزها چه سنگدل بر ما می‌گذشت 


ما با سنگدلی خویش را در آینه نگاه می‌کردیم 


چه فرسوده و پیر شده بودیم 


می‌خواستیم 


با دانه‌های بادام و خاکسترهای سرد که 


از شب مانده بود خود را تسلی دهیم 


همیشه در هراس بودیم 


کسی در خانه‌ی ما را بزند و ما در خواب باشیم 


چه‌قدر می‌توانستیم بیدار باشیم 


یک شب پاییزی 


که بادهای پاییزی همه‌ی برگ‌های درختان را بر زمین 


ریختند 


به زیر برگ‌ها رفتیم 


و برای همیشه خوابیدیم 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد