ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در کوفه کاروان عزا چون گذار کرد
دوران، ستیزههاى نهان آشکار کرد
شد کربلا ز درد اسیرى ز یادشان
و اندوهشان زمانه یکى بر هزار کرد
در پرده سر حق چو ندیدند کوفیان
بى پرده جلوه حجت پروردگار کرد
بردند خوارشان به بر زاده ی زیاد
ناکس چو دید خوارىِ شان، افتخار کرد:
"کاى آل بوتراب چو بر حق نبوده اید
رسوا نمودتان حق و، بىاعتبار کرد!"
طاقت ز دست زینب بیدل عنان ربود
گفت: "اى لعین! عزیز خدا را که خوار کرد؟
شکر خدا که دولت پاینده زانِ ماست
ناحق کسى که تکیه به ناپایدار کرد
خواریم پیش خلق و به نزد خدا عزیز
ما را خدا ز روز ازل کامکار کرد
فردا که بهر ما و تو محشر به پا شود
بینى که کردگار، که را شرمسار کرد"
در خشم رفت و خواست که زارش به خون کشد
ترسید از آن که بار مکافات، چون کشد